Tuesday, June 5, 2012

ایجاد شناخت از گزینه ها مهمتر از انتخاب آنان است. لزوم یک انتخاب سازنده همانا ابتدا بررسی گزینه های موجود و ایجاد شناخت از آنهاست



ایجاد شناخت از گزینه ها مهمتر از انتخاب آنان است. لزوم یک انتخاب سازنده 
همانا ابتدا بررسی گزینه های موجود و ایجاد شناخت از آنهاست 

مناسبت تصمیمات ایرانیان نسبت به انتخابشان بر مالکیت منافع ملی‌ کشوری که از آن آنهاست چه می‌باشد؟

چرا امروز انتخاب باید بر اساس شناخت از گزینه‌ها صورت بگیرد و نه آنچه که این افراد یا شبکه‌ها برایمان از گزینه تعیین یا تعریف میکنند ؟ 

آیا ایرانیان ازهویت و میراث گذشته خود آگاهند ومیدانند که در حال حاضرچه میخواهند وهدف آینده شان چیست؟

مسئله هویت ملی و باز شناخت آن، یک مسئله کلیدی در راستای رسیدن به آزادی برای ما ایرانیان است. شوربختانه جامعه ما اکنون دچار بحران هویتی بزرگی است و بسیاری از جنبش ها و جوشش ها و چرخش ها و حرکات، بدنبال این هستند که بتوانند هویت خویش را روشن کنند. اما "اعتماد به هویت گروه های دیگر"، در راستای یکپارچگی ملی در آنها بوجود نیامده و این خود به بحران های هویتی کمک میکند. بنابراین هویت معاصر جامعه ما نشان دهنده تناقص های بسیارمیباشد که سمت و جهت گیریش درجهت متضاد دیگری است و هر روز بیشتر و بیشتر تشدید میگردد.                             تاریخ نشان داده است که تنها کسانی و یا اقوامی و یا ملت هائی در این جهان میتوانند نقش بازی کنند، نقش تصمیم گیرنده، که آگاه باشند و بدانند که هستند. از کجا آمده اند و به کجا میخواهند بروند. اصلییت وشناسنامه تاریخی شان چیست؟ و بروی چه پایه هائی از زندگی و ارزش هایشان استواراست  گذشته شان چیست و حال شان چگونه است. آیا چشم انداز آینده، به روشنی مد نظرشان  و بدان آگاه اند ومیدانند چه میخواهند؟  از اینکه عناصر کلید بخش ازگذشته ثبات خود را در هویت حفظ میکنند، مسئله ای کاملا طبیعی است. اما مسائل نو و تجربیات نوین جدید نیز، هم چنان با این پایه ها ترکیب میشوند وشکل و نقش ویژه هویت آن ملت را میریزند. 
به نظر"هگل" فیلسوف اندیشمند آلمانی، طبیعی ترین کاری را که ما برای روشن شدن در مورد موضوعی انجام میدهیم، خواه سیاسی، اجتماعی، علمی ، هنری، فرهنگی و یا فنی اینست که نخست "تاریخ" آن را بررسی کنیم. تاریخ عامل روشن کننده درهرمشکلی بشمار میآید. هگل معتقد است که ما زمان حال را وقتی بهتر درک میکنیم و تضاد هایش را میتوانیم برکنار و به راه حل منطقی برسیم که بفهمیم چگونه در دامن گذشته پرورش یافته ایم. پس دانائی از تاریخ، نوعی "راه کار" و روشنائی ذهن برای پیشرفت و تکامل است و عدم آگاهی از آن عدم داشتن هویت یا شناخت از اصلیت خویش است. اما این اصلیت چگونه دوباره بدست میآید؟ هگل معتقد است که"آدمی تاریخ خویش است و فقط درک تاریخ او است که او را یاری میدهد".

هویت ملی و هویت های کاذب

 ما باید با هویت ایرانی به پیشواز مدرنیته و دمکراسی برویم، تا نقش ایرانی خود را بیابیم و تمایزمان را از دیگرملت ها برجسته سازیم. هویت های کاذب که در تضاد شدید با جهان بینی های ایرانی هستند، همیشه مانع از پیشرفت ما بسوی مدرنیته  گشته اند، زیرا که پایه هویتی آن ها بروی دین و الهیات است و در تضاد با مسائل زمینی و رویداد های واقعی است. این تضاد ها باعث عدم تحول دمکراتیک میشوند. متاسفانه در میان ما خود فروشان، تحریف کنندگان تاریخ، دروغ گویان و کسانیکه با مقاصد ایدئولوژیک، یا مقاصد مذهبی و یا سیاسی، ایران ستیزی و تاریخ ستیزی میکنند بسیارند، که بخاطر منافع شخصی که از ثروت این سرزمین میبرند، جلوی این تحولات را میگیرند. باید بدانیم که اینها در اذا بردن منافع شخصی شان چه نسل هائی را مانند خود فاسد میکنند.
باید بسنجیم که چه بخش هائی از ایرانیت هنوز جزو وجود ما است؟ باید هر چه زود تر آنها را بشناسیم وارج نهیم. خود این پدیده ما را شدیدا  دچار بحران هویت میکند. همان چیزی که فردوسی تاکید میکند و میگوید 
:
"زایران واز ترک و از تازیان                          نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود                    سخن ها به کردار بازی بود
شاید هیچ پیش بینی رساتر از این سخن، بحران امروزی هویت را تعریف نکرده باشد.

چرا افرادی که قبول مسولیتی سیاسی در جایگاه سیاسی را نمیکنند، باید در چنین جایگاه‌هایی‌ قرار گیرند و چرا باید تعیین سرنوشت میلیونها به آنها سپرده شود ؟ 

به نظر شما دلیل انکار و کتمان این افراد در این زمان از گذشتهٔ سیاسی و پیشینهٔ سیاهشان که گاهان با گستاخی در کلام و عملکردشان برای فریب افکار عمومی بکار می‌‌بندند ، چیست ؟ 

نگرش شما به عنوان یک ایرانی‌ نسبت به ادعای که این افراد مبنی بر همسویی با مطالبات و نیازهای امروز مردم ایران  دارند ، چیست ؟  

دلیل شما به عنوان یک ایرانی‌ در به کار بستن مکانیسم کنونی‌  * طرد سیاسی وابستگان حکومتی و حامیان رژیم در داخل و خارج *  به توسط خود مردم با ابزار هرچه قویتر آگاهی‌ رسانی چیست ؟  

فکر میکنید غرب چرا با این همه کشتار به نظاره جان کندنهای مردم ایران و دست و پا زدن در چاله خون نشسته!؟ و تنها از بخشی از حامیان و وابستگان به این نظام حمایت میکند؟ و وظیفه ما در این راستا چیست ؟

رسانه ای نداریم، تریبونی در اختیار نیست اما همین فریاد اندیشه های همسو اگر شکلی جمعی بخود گیرند صدای رسا و گویایی را طنین خواهند انداخت. تک فریادها همواره براحتی در نطفه خفه میشوند.
درمان تمام این مشکلات و بهبودی و تغییر جو کنونی تنها در گرو عملکردهای هوشیارانه و هدفمند خود ماست. پس با تمام درد و ستمی که بر مردم روا میشه، باید همچنان روشنبینی و نکته سنجی خود را حفظ کنیم و از احساسی تصمیم گرفتن، احساسی عمل کردن، احساسی انتخاب کردن، احساسی مبارزه کرده، احساسی حمایت کردن.....دوری کنیم.
نتیجه این عملکردهای از سر احساسات و شورگرفتگی عمومی بود که در ۵۷ سبب عملکردهای ایدولوژیک هم شد و در نهایت حماسه از دید انقلابیون و فاجعه از دید ایرانیان راستین و میهن پرست آفرید. آنهم یک مدل احساسات و شور اسلامی بود که تا نسلها گریبان گیرمان کرد.
بنابرین در پس واژه ها و گفتارها، میبایست هوشیارانه پیامها و هدفها را جست و در صورت لزوم اهداف غیر میهنی عده ای را خنثی کرد. این خودش یک روند مبارزه و پیشبرد این جنبش آزادیخواهانه هست.
مطمئن باشید افرادی که چنین پرونده ای از دیروز با خود دارند و چنین روند عملکرد امروزشان است، صلاحیت گزینه بودن برای حکومت آینده ایران را ندارند.
افرادی که قبول مسولیتهای سیاسی در جایگاه های سیاسی را نمیکنند، چرا باید در چنین جایگاه هایی قرار گیرند، چرا باید تعیین سرنوشت میلیونها به آنها سپرده شود !؟
یک جامعه را به بزهکاران نمیسپرند تا آنرا هدایت و پرورش دهد مادامی که شاهدیم چگونه با بکارگیری چنین ابزارهایی از حرکات و اجتماعات مردمی سواستفاده میشود، وظیفه بر خودمان است که از این روند جلوگیری کرده و در پی پیشگیری برآییم بخشی از جامعه که درسی آموخته و به قولی بیدار شده، آیا وظیفه سنگین همراه نمودن دیگران را بر دوش خود ندارد!.
تا کی باید نشست و منتظر بیداری همگانی بود !؟
بسیاری در هر معرکه ای همراه میشوند بدون آنکه تاملی کنند، چه بهتر که با ایجاد شناخت و بکارگیری هوشیاری های لازم این گروه را در جهت آزادی ایران و همسو شدن در این مقوله همراه سازیم.
ایجاد شناخت از گزینه ها مهمتر از انتخاب آنان است. لزوم یک انتخاب سازنده همانا ابتدا بررسی گزینه های موجود و ایجاد شناخت از آنهاست.
امروز اما بیداری با ماست و جامعه بیدار وظیفه دارد که فریاد حق طلبی سر دهد تا خفتگان را هم از خواب نازشان بیدار کند که یا همراه خواهند شد یا از ترس بر خود خواهند لرزید. جوامع بین المللی باید به روابط و معاملات خود با رژیم پایان دهند و به خواست ایرانیان جهت باز پسگیری میهنشان تن در دهند.

عكس محكومین به اعدام با عكس‌های زندانین سیاسی از دانشجویان زندانی گرفته تا رهبران كارگری اسیر حكومت اسلامی و تا فعالین مدافع حقوق زن و یا وكلای دربند. در این مورد هیچ استثنا و یا ارجحیتی نباید در كار باشد . همه زندانیان سیاسی و همه محكومین به اعدام را باید مطرح كرد و دنیا را متوجه این جنایات نمود. ما می‌خواهیم در این روزها خواست ایزوله كردن جمهوری اسلامی ایران و بستن سفارت‌خانه‌های حكومت اسلامی و یا اعمال فشار دیپلماتی این رژیم را به عنوان یکی از ابزارهای مبارزاتی بکار ببندیم.

پاینده ایران 

No comments: