Friday, June 15, 2012



ارتباط میان هنجارهای اجتماعی موجود با قانون اساسی‌ حکومت جمهوری اسلامی 

قوانین در جمهوری اسلامی حامی‌ افراد نیستند، بلکه سپر دفاعی حکومتی ددمنش و ایرانی ستیز میباشند. ایرانیان باید بر این باور رسیده باشند که جهت دادخواهی ستمهای روا شده بر ایشان به قاتلین خود نیاویزند و آنان را "مسئولین" خطاب نکنند. اینان مسئولین اجرای مرگ، جنایت، تجاوز و کشتار ایرانیان هستند. جهت دادخواهی نیاز ضروری به قوانینیست که بتوان بر صلاحیت و صحت انساندوستانه بودن آنها تکیه زد.

حکومتی که فساد و لرزان نمودن پایه های خانوادگی را در جامعه ایران با قانونی نمودن داشتن چندین زن همخوابه صیغه ای و باب نمودن چند همسری برای مردان مجار میکند، دیگر بحثی از مجازات در این گونه موارد برای مردان باقی نمیگذارد، چون بار این گناه با یک فتوا و یک خطبه تازی صیغه از دوش مردان هرزه و هوسباز برداشته میشود.

تنها قربانی در این میان زن ایرانی و جسد بجا مانده از بنیانهای خانوادگیست و کودکانی که چنین ضربات مهلکی را متحمل میشوند. این نسلیست که فردای ایران را در حال ساختن است.
دخترکانی که خود را به بیان یک جمله تازی میفروشند و مردانی که حق خود میدانند امیال جنسی افسار گسیخته خود را به هر شکلی پاسخ دهند، بدون اینکه حس مسولیتی نسبت به زن قانونی و هم خوابه های صیغه ای خود داشته باشند.
فقر و نا بسامانی های اجتماعی و اقتصادی، مهمان نا خوانده فساد و فحشا را نیز در جامعه صاحب خانه میکند.

وقت آنست که راه و سمت و سوی مبارزه را روشن انتخاب کنیم، و خط قرمزها را پررنگتر بکشیم تا مورد سواستفاده قرار نگیریم. 
وقت آنست که اگر در در قالب اعتراض در تجمعاتی وارد می‌شویم، هوشیارانه شعارها, نام‌ها و نشانه ها را برگزیینیم، نه اینکه ابزاری شویم جهت مطرح شدن جناح درون حکومتی بعنوان تنها گزینه انتخاب شده مردمی و فرستادن پیام ناهماهنگ با مطالبات جامعه امروز ایران به جامعه جهانی‌. 
وقت آنست که یکپارچه به مبارزه با کلیت این رژیم برخیزیم نه پرورش مارهای بزرگتری در آستین برای فرداهای ایران.
وقت آنست که یکبار برای همیشه بیدار شویم، خونها ریخته شده، ما کجای این ماجرا ایستادیم !!!!؟

برای سرنگون کردن یک سیستم کهنه و جایگزینی سیستمی نوین فاکتهای مهمی مطرح هست که دقیقا باید مورد بررسی قرار گیرد. کشورهای صاحب منافع همیشه برای تغییرات از حرکتهای مردمی خودبخودی و مردم عصبانی استفاده میکند و حرکتی را دامن میزند که ظاهرا انقلابی است ولی آخرش به نفع کشورهای استعمارگر تمام میشود. 

اگر رژیم ایران حمایت این دولتها را نیز از دست دهد، جنبش و مبارزات مردمی، کار حکومت آخوندها را در کوتاه زمانی تمام خواهند کرد.
اما از آنجا که زمام اختیار و ایجاد انقلابهای حقیقی در دست مردمان نیست، تنها زمانی شاهد خواهیم بود دولتهای غربی پشت این رژیم را خالی میکنند، که گزینه مناسب بعدی خود را آماده جهت استقرار و زمان را مناسب چنین جابجایی ببینند. 
تا آن زمان، گر هر روزه هم ده ها ایرانی بی گناه سرش بالای دار رود، صدایی و آهی از نهاد غیر انسانی ایننان بر نخواهد خاست، و همچنان شاهد همان قطنامه های پوسیده گاه و بیگاه شان در محکوم نمودن سمبولیک جنایات رژیم دست نشانده شان خواهیم بود. 
با تمام این احوالات ناگوار، باید با همواره در صحنه بودن به مجامع بین المللی ثابت کنیم که از این حمایتهایشان بیزاریم و باید به خواست مردم ایران مبنی بر پایان حمایت از این رژیم تن در دهند.
در این راستا نیاز به یک شورا و تشکل نیرومند جهت ایجاد هماهنگیها و ساختار بخشیدن به این مبارزات از هم گسیخته، امری مهم و الزامیست.
پافشاری بر خواسته ها، پایداری در بدست آوردن مطالبات, هوشیاری در اتخاذ حرکات مبارزاتی و طردهای سیاسی لازم در این زمان شانس پیروزی را دو چندان خواهند نمود.

وقتی آگاهی و روشن بینی در اندیشه ما حاصل شود، دیگر افکار و عملکرد هایمان مختص تنها یک رنگ و یک ایدولوژی نخواهد شد. بلکه هوشیارانه در طی مسیر انرژی خود را صرف دستیابی به هدفی واقع گرایانه، دستیافتنی و بنیان ساز
خواهیم کرد. 
اگر مردم ابزار سرنگونی با آرمانشان و هدفشان تشخیص ندهند و هدف را با وسیله اشتباه بگیرند، مطمئن باشید دایره و تسلسل حکومت های وابسته و فاسد ادامه خواهد داشت. بر همین اساس دموکراسی در ایران باز به عقب خواهد افتاد. زیرا از هم اکنون میتوان احساس کرد که عواملی پنهان و قدرتمند مانع از به هدف رسیدن رنسانس ایرانی می شوند.

آیا همچنان شک دارید اینان حافظین سامانه فاشیستی آخوندها نیستند !!!
آیا شک دارید که جان جوانان ایران زمین برای این حضرات پشیزی ارزش ندارد !!!
آیا پس از سه‌ دهه همچنان خود را بازیچه سیاستهای جمهوری اسلامی و اربابانش قرار میدهید! این در حالیکه هر روزه جوانان این مرز و بوم ناجوانمردانه مورد جنایات و کشتار واقع میشوند !!!
وجدان و غیرت ملی خویش را بیدار کنید، در جهت بیرون راندان این ایران-ستیزان عزم خود را جزم نمایید. با اتحاد و حفظ انسجام این رژیم توان رویارویی با ما را نخواهد داشت.

امروز فقر اقتصادی و سرکوب سیاسی دست به دست هم پیش می روند. دیگر زمان جدا ساختن مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و حتی فرهنگی نیست. به همین ترتیب نمیتوان مطالبات سیاسی و آزادیخواهی را از تقاضای حقوق بیشتر و دستمزد کافی برای یک زندگی بهتر تفکیک ساخت. به همین دلیل، خواست های اکثر طبقات و قشرهای اجتماعی به هم گره خورده است. امروز آنچه قشرهای میانی جامعه میخواهند با مطالبات کارگران و نیز با تقاضای بیکاران و قشرهای محروم و حاشیه نشین جامعه در هم بافته شده است.
از همین روی می توان تلاش های پراکنده ی هر یک از این اقشار و طبقات را برای احقاق حقوق خود به هم گره زد و از آن یک نیروی گسترده و قوی مردمی ساخت. بدون این همبستگی بزرگ و سراسری دستیابی به خواست های جداگانه ناممکن خواهد بود.
حقیقت این است که دیگر مصیبت و بدبختی فقط گریبانگر قشر خاصی نیست حکومت کثیف اسلامی مردم ایران را در هر لباس و با هر حرفه ای به ذلت و فقر کشانیده و ایران و ایرانی را بجز برای هرچه بیشتر چپاول و غارت و اهداف جنایتکارانه و ویرانگرش نمیخواهد. پر واضح است که برای نابودی این بی وطنان حضور یکپارچه همه ملت اعم از کارگر و معلم و دانشجو و کارمند و دیگر طبقات ضروری میباشد. 
دست در دست یکدیرگر برای باز پس گیری میهن مان همگام شویم, این اتحاد همگانی تنها راه به زانو نشاندن رژیم اشغالگر فاشیستیست.

اعتصابات عمومی‌، کم خطر‌ترین و برجسته‌ترین شکل مقاومت مدنی در سطحی گسترده است که توان آنرا دارد حکومت خودکامه حاکم بر ایران را از نظر اقتصادی و در ابعاد مختلف اداری و اجرایی بیش از پیش تضعیف نموده و وزنه مهمی‌ در پیشبرد مبارزات ازدیخواهانه با هدف براندازی نظام محسوب میشود.
با در نظر داشتن شرایط امروز ایران و بحرانهای داخلی‌ و بین المللی رژیم، ضرورت شکل‌گیری هر چه سریعتر اعتصابات عمومی‌ بیش از هر زمان، ادامه تضعیف جمهوری اسلامی را تضمین می‌کند، ازینرو بخش فعال و هماهنگ کننده باید توان خود را در اشاعه این روحیه و باور در ذهن جامعه گذاشته و در گستردگی این روند خلاقیت مبارزاتی لازم را بکار گیرد. تنها از مسیر به جریان انداختن ابعاد مختلف و فراگیر مبارزاتیست که می‌توان انتظار بهره برداری از ضعف فعلی‌ نظامِ حاکم و دستاورد‌های مطلوب جهت پیشبرد اعتراضات را داشت.
ملتی که (چرا؟) بگوید هرگز زیر دست نمیشود آگاهي سر آغاز آزادي است

اعتراض ،فرهنگ، میخواهد .کو فرهنگِ اعتراض؟

تئاتر، تماشاگر میخواهد "تماشاگربودن" فرهنگ میخواهد. فرهنگ، بسترسازی میخواهد. اعتراض ،فرهنگ، میخواهد .کو فرهنگِ اعتراض؟ 
اعتصاب خود دستمایه ایست برای اعتراض . 
اعتصابات عمومی‌، کم خطر‌ترین و برجسته‌ترین شکل مقاومت مدنی در سطحی گسترده است که توان آنرا دارد حکومت خودکامه حاکم بر ایران را از نظر اقتصادی و در ابعاد مختلف اداری و اجرایی بیش از پیش تضعیف نموده و وزنه مهمی‌ در پیشبرد مبارزات ازدیخواهانه با هدف براندازی نظام محسوب میشود.
با در نظر داشتن شرایط امروز ایران و بحرانهای داخلی‌ و بین المللی رژیم، ضرورت شکل‌گیری هر چه سریعتر اعتصابات عمومی‌ بیش از هر زمان، ادامه تضعیف جمهوری اسلامی را تضمین می‌کند، ازینرو بخش فعال و هماهنگ کننده باید توان خود را در اشاعه این روحیه و باور در ذهن جامعه گذاشته و در گستردگی این روند خلاقیت مبارزاتی لازم را بکار گیرد. تنها از مسیر به جریان انداختن ابعاد مختلف و فراگیر مبارزاتیست که می‌توان انتظار بهره برداری از ضعف فعلی‌ نظامِ حاکم و دستاورد‌های مطلوب جهت پیشبرد اعتراضات را داشت.

تنها فصل مشترک "آزادی ایران" است، حال بر هر باور مذهبی و مرامی، و هر رنگ
و نژادی که باشیم. در حالیکه حفظ این نظام فاشیستی به قیمت ویرانی ایران، 
بر حفظ و تداوم میهن و ارزشهای ملی ما ارجحیت یابد، دیگر نام و هویت ایرانی
را نمیتوان بر خویش نهاد

این حقیقت را پذیرا باشیم که اتحاد بر سر هر اصولی و با هر گروهی امکانپذیر نیست. از آنجا که اندیشه ها و خواستگاه مطالبات و اهداف ما با یکدیگر تا این اندازه تفاوت دارند. 
اتحاد حاصل نشود، مگر اینکه ابتدا اتفاق قول و نظر حاصل آید. ما هنوز در این نقطه با هم قرار نگرفته ام.

سالهایی که گذشت به نیکی نشان داد که آنانی که با حمایت غرب یک شبه به اپوزیسیون تبدیل شدند همچنان بر سر اصول و بنیادهایی که اساس این حکومت را پایه ریخت هستند و حاضر نیستند یک قدم پای خود را فراتر از این چهارچوب قرار دهند، زیرا که خارج شدن از این محدوده پایان زندگی ساخته ابر اساس دزدی و جنایت و رفاه و مرتبه خود میدانند. بر همگان ثابت شد که این جنگ، جنگ قدرت است، نه باز ستانی حق ملتی مورد ستم، که ستم های بی شمار دیگری را آشکارا شاهد بودیم. 
این حضرات حتی در حمایت از زندانیان و دلجویی از خانواده های قربانیان نیز تبعیض از جنسی خودشان که جز از این حکومت نمیشناسم، قائل شدند. هدفشان نیز تنها ایجاد سیاهی لشکر مردمی جهت اثبات حضور خودشان است. حال از این سیاهی لشکر اگر افرادی کشته شوند، مشکل اینها نیست. حفظ جمهوری ننگین اسلامی و ماندگاری این قماش در قدرت به بهای جان سپردن جوانان ایران و مورد جنایت و شکنجه قرار گرفتن مردمی که خواسته شان با نظرات اینان تفاوتهای فاحشی دارد و همسو نیست. حرف اینان در نظرشان، کشتارها را توجیه میکند. 
جهت ماندگاری اینها، باز هم مرم ما هزینه گزاف پرداخت میکنند. که البته پس از گذشت۳۳ سال از بقای این حکومت، دادن چنین هزینه هایی در پس فریب دوباره و دوباره خوردن، خطاییست که خود مردم دانسته مرتکب میشوند. خورده بر این قوم ضد ایرانی نگیریم که اکثریت در صحنه در رغم خوردن چنین فجایعی نیز شریک معامله است. 

با دسته ای که بود خود را در موجودیت این نظام میداند و باورمند به قانون اساسی ضد انسانی آن هستند و از فریبهای خمینی الگو برداری میکنند، چه اتحادی میتوان یا باید داشت !!!!

در این برهه هوشیارانه عمل کردن تنها در حذف این افراد معلوم الحال - مجهول هوویه از لیست انتخاب هایمان است و استفاده نکردن از واژه هایی که فضای سواستفاده را برای اینان فراهم می اورد. 
از اینرو من همواره تاکید میکنم که لزومی ندارد آزادیخواهان خود را به نشانهای این قماش در آورند. این مبارزه نیازی به رنگ ندارد. تنها مورد ابتدایی روشن بینی و هوشیاریست و در نظر داشتن فصل مشترکها و اصولی بنیادین که با قبول آنها، بر اساس این فصل مشترکها گرد هم آییم..
چرا باید خود را در چهار چوبی قرار داد و به واژه ی نامید که آخوند مرتبط به حاکمیت و سودجو نیز از آن بهره میبرد و آنرا دستاورد خود میداند, همچنین هر حرکتی در این راستا از طرف مردم آزادیخواه صورت پذیرد را براحتی تحت این نام مشترک بخود نسبت داده و از جریانات به شکلی که میخواهد بهره خواهد برد!؟
به باور من این شکل از نام گزینی صریحا (خواسته یا نا خواسته) زیر چتر آخوندی رفتن است و شکلی هوشیار از مبارزه در این راستا نیست.

ایران متعلق به همه ایرانیان با سلایق سیاسی متفاوتیست که حفظ منافع ملی و تمامیت عرضی کشور را در صدر باورهای حزبی خود داشته باشند، نه تنها به یک گروه اندک که بیش از سه دهه است دارند بر یک کشور و یک ملت با تکیه بر کشتار و جنایات حکومت میکنند و دستاوردی جز ویرانی و از میان بردن انسانیت و اخلاقیات اجتماعی برایمان نداشته اند. 
وقتی منافع و صلاح ایران را در گرو بدست گرفتن قدرت توسط این جناح درون حکومتی و نتیجتا حفظ کلیات این سامانه فاشیستی بدانید، بیشک یا به بیماری نا علاج نادانی دوچارید، یا جهت حفظ منافع، جایگاه و سمت های و فردی و گروهی خودتان در تلاشید.

برای این که جامعه بتواند مقابله کند نیاز به قدرت اجتماعی دارد. قدرت اجتماعی یعنی قدرت سازمان یافته مردم آگاه. اگر مردم سازمان یافته نباشند، یعنی قادر به کار جمعی منظم نباشند، بدیهی است که نمی توانند از حق خویش دفاع کنند

هر چه خرد جمعی جامعه ای رشد یافته تر و دارای شناخت صحیحتری از تحولات جهان اطراف خود باشد، قدرت شبکه های اجتماعی در عملکرد و حضور در صحنه نیز ملموستر خواهد بود و شانس دستیابی به دستاوردها نیز بزرگتر و قابل اجراتر.

اگر ابزار مبارزاتی را اشتباه انتخاب کرده و ضربه مناسب را در زمانی که دشمن در حالت ضعف قرار دارد نزنیم، خردگرایی و عملکردهای هوشیارانه را از این مبارزه دریغ کردیم
خفتگان در حکومت جمهوری اسلامی، سقف مطالبات یک جامعه خیلی بیش از این سدیست که شما جلو آزادی و روند مبارزاتی بسته اید. مطالبات و خواسته های بروز جامعه ایران را نمیتوان در حد یک صندوق رای نزول داد و بزور در آن چپاندش. 

جنبش آزادیخواهانه مردم ایران باید از خود بپرسد که چه می خواهد؟ آیا دموکراسی و آزادی می خواهید یا خیر؟ آیا آزادی و دموکراسی با کسانی که به ولایت فقیه ایمان دارند، با کسانی که خود از بدنه نظام هستند، با کسانی که خود دستشان به هزار جنایت آلوده است، دستیافتنی می باشد یا خیر؟ 
ایرانیان میبایست برای رسیدن به آزادی و دموکراسی به روی خود حساب کنند نه آورندگان خمینی. كسانی كه امروزه به عنوان قهرمان ملي و پيشتاز رهايی ايران معرفي می شوند، در واقع كسانی هستند كه مردم قربانيان جنايات آنان شده اند و مسلما گروه های سياسی با مطرح كردن اين افراد می خواهند سبب پس رفت ملت شده با زبان بی زبانی به مردم تفهيم كنند اگر با رژيم كنار بيايند بيشتر به نفعشان خواهد بود.

جنبشی که ابزارهای مبارزاتی خود را مطابق با مسیر مبارزاتی و اهداف مطالباتی خود بر نمیگزیند، بیشک شانسی نیز از پیروزی در خود نخواهد داشت
صراحت بیان سیاسی و تعیین حد و مرز اتحاد و عوامل و اجزای تشکیل دهنده آن، لازمه حفظ دستاوردهای حاصله مبارزاتیست.


وزنه ای محسوب شویم تا تاثیرگذار باشیم

ما مردم ایران تحت سرکوب حکومت جمهوری اسلامی, امروز در دفاع از نام "خلیج همیشه پارس" و تمامیت ارضی ایران، نیاز به تشکیل یک بدیل سیاسی نیرومند و منسجم از نیروهای میهن دوست و پایبند به اصول اتحاد و همکاری به منافع ملی‌ داریم تا به عنوان وکلایی از سوی مردم ایران از حق مالکیت ایرانیان در جامعه بین الملل دفاع نموده و حمایت مردمی را نیز با خود همراه  داشته باشند. بی‌شک تمام این فعالیتها تنها در سایه اتحاد و چهارچوب یک تشکل و بدیل سیاسی قوی ممکن خواهد بود. ازینرو در این برهه وظیفه هر ایرانی مبارزیست که در تشکیل کنگرهٔ ملی‌ و از تلاشهای شاهزاده رضا پهلوی در این زمینه پشتیبانی کرده تا این مهم هر چه زودتر امکانپذیر شود. پشتوانه یک سیاستمدار، نیروی زنده و جنبنده مردمیست. امروز این نیرو تنها پشت سنگر هراس پنهان شده. اکثریتی با پتانسیل سرنگونی از ترس اقلیتی اشغالگر چنان در لاک ترس فرو رفته که از سایه یکدیگر نیز در هراس است. تک صداها امروز باید بهم بپیوندند و فریادی خروشان شوند تا خانه ستم و سرکوب را در هم ریزند. هر شهروندی مسئولیت خطیری بر دوش خود دارد، باید انتظارها را ابتدا از خود داشته باشیم.
  و خیلی‌ بیشتر از اینها و در شکلی‌ فراگیر باید در صحنه دفاع از تمامیت ارضی ایران باشیم. خود را فریب ندهیم، به فکر انسجام  در دنیای حقیقی‌ و در جبهه صحیح مبارزاتی باشیم، ابزار مبارزاتیمان را مطابق با اهداف رهایی بخش و ازدیخواهانه برگزینیم تا در  طی مسیر مورد فریب و خیانت قرار نگرفته و دچار سرخوردگی نشویم. وزنه ای محسوب شویم تا تاثیرگذار باشیم

مصمم شویم که کارى باید صورت گیرد، سپس راه انجام آن را خواهیم یافت.
نجات ایران، تنها با همت من و تو میسر خواهد بود.
 

جمهوری اسلامی با تکیه بر قوانین شریعت اسلامی و سرکوب گسترده هرگونه حرکت مدنی در سطحی عمومی‌، خود بزرگترین عامل ایجاد هنجارهای اجتماعیست.

حکومتی که هر سحرگاه با گرد هم آوردن تماشاچیان مرگِ انسانیت، تنی را بدار می‌کشد، هیچ وجهه‌ زیبایی‌ انسانی در ذهن و وجود پاک نسل نوپایی که باید آینده ساز فرداها باشند، بجا نمیگذارد.

هدف روشن چنین حکومتی از نمایش قتل و جنایات، پس از سایه گستری رعب و وحشت و نهادینه نمودن قوانین ضد انسانی‌، کشتن هرگونه احساسات انسانیست که تنها با وجود پرورش آنها در سایه آرامش و امنیت اجتماعی هر فردی توان موجودیت سازنده خویش را در اجتماع به اشتراک خواهد گذاشت.

انسانی‌‌ترین کنش اجتماعی در قبال چنین کشتارهایی، به پا خواستن عمومی‌ در جهت پایان دادن آنها و باز پس گیری حق حیات انسانیست که در سایه قوانین حتی در صورت گناهکار بودن وی، میبایست در سایه قانونمندی در دادگاهی عادل از حق دفاع از خویش برخوردار بوده، قوانین جاری در کشور را حامی‌ خود دیده و رسیدگی به جرایم خویش را بر دوش نیرویهای اجرایی قانونمدار بگذارد.


شاهزاده رضا پهلوی :

تنها راه برون رفت از شرایط موجود، گذر از چارچوب قانون اساسی این حکومت و نظام مستبد
اسلامی است


No comments: