Thursday, July 5, 2012

هجده تیر ، تیر دیگری بر قلب حاکمیت



هجده تیر ، تیر دیگری بر قلب حاکمیت 

بی‌ تفاوتی‌ و نخواندن تاریخ ، شناخت و درک صحیحی از شکل‌گیری اندیشه‌های امروز ما را بر جای نخواهد گذشت. 

روزهایی که هنوز جعبه پاندورای جمهوری اسلامی باز نشده بود دسته‌ای از مردم فکر میکردند که هدف این حکومت آزادی، عدالت و حقوق بشر است. از این رو شیفتهٔ وعده‌های خمینی و اطرافیانش در نوفل لوشاتو پاریس شده بودند و در این میان آنانی‌ که به همراه سایر اعضآ انجمن‌های اسلامی کشورهای اروپا و آمریکا برای تشکیل بزرگترین فاجعه تاریخ ایران به آنجا آماده بودند از خمینی برای جامعه جهانی‌ و ایرانیان یک گاندی دیگر ساختند و متناسب با فتوای خمینی برای فنا شدن نسلهای ایرانی‌ کورکورانه دست به کار شدند. 

اما امروز پس از باز شدن جعبه پاندورای این حاکمیت و بر ملا شدن محتویات پلید و جنایتکارانهٔ آن ،تک تک ایرانیان با گوشت و پوست خود به دیده تجربه کردند که خواست آن دسته چه بود و در این میان صدها هزار کشته نیز دادند تا مگر باز بتوانند عوامل این اندیشه خانمان سوز را که هدفش نابودی ایران بود از خود برهانند و خود و فرزندانشان را از شرم و مصیبت آنان در امان نگاه دارند. 
اعتراضات دانشجویان و روشنفکران در ۱۸ تیر نقط اوجی بود در مقابل برنشمردن حقوق شهروندان و تداوم سرکوب،خفقان و عدم هرگونه آزادی در سیستم توتالیتر سیاسی شکل گرفته و همچنین حامی‌ پیامی روشن مبنی بر عدم اعتماد مردم شریف به این حاکمیت و سردمداران آن و ابراز انزجار و خشم درونی جامعه از تحولات و قتلهای صورت پذیرفته در زیر سایهٔ حاکمیت و در راس آن ولایت مطلقه فقیه. 

همیهنان بی‌شک همهٔ ما بویژه مبارزین راه رهایی وطن و فعالین سیاسی درون مرز و برون مرز خود به خوبی‌ به جنایت صورت گرفته به توسط حکومت جمهوری اسلامی در وقایع ۱۸ تیر واقفند و پس از گذر آن حوادث و خونهای گران بهائی که در آن دوران از روشنفکران و آزادی خواهان ایرانزمین ریخته شد، همچنان باز شاهد رشادت و پشتکار بیش از پیش مردمان در حمایت از این خونبهای تاریخی‌ برای کسب آزادی در کشورمان می‌باشیم. 

رشد بلوغ یافته و اراده جوانان این مرز و بوم برای رسیدن به حاکمیتی قانون مند و جامعه‌ای قانون مدار بی‌شک با تجربه تلخ آن دوران نیز همراه است که خود میتواند پشتوانه ای برای فردای نسلها محسوب شود. با نگاهی‌ اجمالی به آن دوران بخوبی متوجه می‌شویم که حتی رای اولیه به خاتمی به خاطر بغض مردم علیه فساد جناح حاکم و با ضدیّت بر رفسنجانی‌ و ناطق نوری توام بود و از آن جایی‌ که گزینهٔ دیگری پیش روی مردم نبود، ناچاراً مردم برای تحقق خواستهای خود اگر چه کوچک، انتخابی به آن شکل داشتند. 

اما پس از این انتخاب و تحقق‌ نیافتن خواستهای مردم جامعه، نقدها و اعتراضاتی از گوشه‌ کنار کشور به گوش رسید که در انتها حاکمیت تاب نیاورد و حتی منتقدین خودی را نیز صرفاً بخاطر حفظ این نظام و قانون اساسی اسلامی آن به بند کشید. و در این میان آن دسته از جامعه که حافظه تاریخی‌ خود را به کار نبست ، شوربختانه گرفتار این گردباد خود ساخته‌ رژیم شد که در تداوم عمر این حکومت رکاب میزد. خوب  می‌دانیم که امروز آن دسته با این پرسش اساسی‌ از طرف مردم روبرو هستند که آیا آن مدعیان آزادی سخن و قلم همانانی نیستند که در وقایع ۱۸ تیر جوانان کشور را به  خاک و خون کشیدند و در پس اعتراضات سال ۸۸ به دامن حاکمیت پناه آورد‌ند و خود را یا بیطرف اعلام کردند و یا بخاطر منافع خود محورانه و کسب قدرت کاذب در این رژیم رنگ عوض کردند !!!؟؟؟
چقدر کسب  قدرت شیرین است که به این روشنی در طی‌ زمان مواضعشان تغییر می‌کند. مردم و روشنفکران هرگز فراموش نخواهند کرد که چه هزینه‌هائی صرف سرکوب مخالفین ، تأسیس و ادارهٔ شکنجه گاه‌ها، ممیزی و سانسور مطبوعات، خرید نرم افزارهای سانسور در اینترنت، سیستم ارسال کنده پارازیت بر روی کانالهای ماهواره، دستمزدهای کتک زنهای لباس شخصی، پول خرید چماق، گاز فلفل، به تهران آوردن تظاهرات کنندگان دولتی از همه ایران با هزینه ملت، احداث دستگا‌ههای شنود تلفن، تجسس اساتید و غیره و غیره در قالب همین حاکمیت صورت پذیرفت. 

  خودی ها و غیر خودیها با تاکید بر اصل و بنیاد جمهوری اسلامی و به رسمیت
 شناختن قوانین
 انسان  ستیز آن و با افتخار بر بلای ۵۷، طوری وانمود میکنند که در این۳۳ سال همه چیز به درستی پیش رفته و کشتار، تجاوز و جنایات از هم اکنون آغاز گرفته, بدون استناد به پروندهٔ سنگین جنایت، اختلاس‌های مالی و سؤ استفاده از مطالبات مردمی به توسط جناههای دخیل در حاکمیت. 
این گروه از حاکمیت با بیان شعار "احیاء نمودن اصول امام و انقلاب " که خمینی بر اساس آن بنای استبداد، استعمار و استثمار متداومتر از گذشته را در ایران نهاد، بارها در طول عمر این حاکمیت مردم را از پیشروی در مسیر آزادیخواهی و سرنگونی این سامانه بازداشتند و جامعه را به نحوی بصورت دوره‌ای از حضور معترضان فیلتر کردند. اما این قسمت از بازگشت به اصول بنیانگذارشان را بیان نمیدارند، که هم او بود که در آغازین روزهای به قدرت رسیدن، بر بام مدرسه رفاهی کلید کشتارها را زد و این روند تا امروز همچنان به همین منوال ادامه دارد.
با این تفاسیر تفاوتی در این میان موجود نیست و چنان که اینروزها به کرات ابراز میدارند، حفظ و بقای نظام در گرو همبستگی کلیت این عوامل و پیشبرد مقاصد و سرکوب مردم آزادیخواه با بکار گیری عقل جمعی این مهره‌ها است. "عقل جمعی" که با سخن رندان از فضل و کرامتش، بی‌عقلی خویش مرتبا به نمایش میگذراند. 

یک قانون را می شود با یک قانون دیگر خنثا کرد. یک امر مذهبی را می شود با یک امر دیگر در همان مذهب خنثا کرد. حاکمیت این فرمول را برداشته و به این فرمول رسیده است: «اعتراضات دسته‌ای از مردم را می شود با اعتراضات دسته ی دیگری از مردم خنثا کرد.» آن‌ها این اواخر به این نتیجه رسیده اند که از خودشان کمتر مایه بگذارند و با استفاده از هجمه ی رسانه‌هایشان دسته‌ای دیگر از مردم را به جان ما (که به هر حال دسته‌ای پر تعداد از مردم هستیم) بیاندازند.
بر ماست که امروز متناسب با آنچه که آموختیم و تجربه کردیم و با استفاده از ابزار مبارزاتی خود و ویژگیهای خود در صحنه حضور به عمل آوریم و تیری دیگر را از کمان خرد و هوشیاری پدید آمده و با بهر جویی از ۱۸ تیر دیگری که در پیش است، خواست خود را که همانا آزادی و استقرار حکومتی دمکرات و سکولار است بر قلب حاکمیت رها کنیم و شیرازه ستم  آنرا در هم بکوبیم. 


آگاهي سر آغاز آزادي است

اگر مردم ابزار سرنگونی با آرمانشان و هدفشان تشخیص ندهند و هدف را با وسیله اشتباه بگیرند، مطمئن باشید دایره و تسلسل حکومت‌های وابسته و فاسد ادامه خواهد داشت.
بر همین اساس دموکراسی در ایران باز به عقب خواهد افتاد. زیرا از هم اکنون میتوان احساس کرد که عواملی پنهان و قدرتمند مانع از به هدف رسیدن رنسانس ایرانی می شوند

وقتی آگاهی و روشن بینی در اندیشه ما حاصل شود، دیگر افکار و عملکرد‌هایمان مختص تنها یک ایدولوژی نخواهد شد. بلکه هوشیارانه در طی مسیر انرژی خود را صرف دستیابی به هدفی واقع گرایانه، دستیافتنی و بنیان سازخواهیم کرد.

تنها فصل مشترک "آزادی ایران" است، حال بر هر باور مذهبی و مرامی، و هر رنگ و نژادی که باشیم. در حالیکه حفظ این نظام فاشیستی به قیمت ویرانی ایران، بر حفظ و تداوم میهن و ارزشهای ملی ما ارجحیت یابد، دیگر نام و هویت ایرانی را نمیتوان بر خویش نهاد.

پافشاری بر خواسته ها، پایداری در بدست آوردن مطالبات, هوشیاری در اتخاذ حرکات مبارزاتی و طردهای سیاسی لازم در این زمان شانس پیروزی را دو چندان خواهند نمود. 

No comments: