Wednesday, October 13, 2010

"حکومت ایرانی، یا یک مدل برجسته اجتماعی"



بررسی در روانشناسی اجتماعی

از: شاهین ایران پور

"حکومت ایرانی، یا یک مدل برجسته اجتماعی"

تغییر ساختار" سرشت انسان" از حالت بی تفاوتی، به رسیدن به عقیده ای آگاه و هدفمند و سنجیده مستلزم قبول «مسئولیت» های اجتماعی است که بار آورنده «اخلاقیات جامعه»میگ دد.

" اتیک" یا اخلاقیات در زبان لاتین واژه ایست که از بعهده گرفتن مسوولیت در Ethik

برابر انسان ها و افراد جامعه بوجود میاید و باعث اوج گیری وبالندگی ارزش ها و برتری آموزشهای زندگی میگردد.

واژه "اخلاق" درعرف ما بمعنای اخلاقیات اجتماعی نیست، بلکه اخلاق از داده های مذهبی آمده و مسوولیت انسانها در برابر خداوند اجرای این داده هاست و پاداشهای خداوند هم حوری های بهشت ویا عذابهای جهنم است.

بر عکس" اخلاقیات اجتماعی "، مسئولیت های افراد در برابرانسان ها و بشریت، جامعه و حقوق برابر و اهداف با ارزش آن است که در پناه «قانون» حفظ میشود.

عدم تکامل اخلاقیات اجتماعی و قبول اخلاقیات مذهبی، انسانهایی را که بدان اعتقاد دارند مفعول و بحالت تماشاچی در میاورد که در تکامل جامعه و تغییرات آن بصورت مثبت سهیم نیستند. این افراد مابین جامعه ای که بصورت الیگارشی یا دمکراتیک اداره میشود، جامعه الیگارشی را انتخاب میکنند. در چنین جامعه ای در صدرهرمش فقط یک فرد سکان جامعه را بدست دارد و بجای انتخابات، انتصابات بدستور اوست. اوست که" فاعل" جامعه است و به همه، بر اساس منافع قدرتش فرمان میدهد. بقیه افراد جامعه "مفعول" و فرمان بردارند. مفعول بودن یعنی چه؟ برای اینکه درک کنیم فاعل و مفعول یعنی چه، نبرد موش و گربه را، با دو نقط نظر توانایی آنها، پیش روی خود مجسم کنید. مفعول بودن یعنی اینکه شرایطی رابرای ما بوجود آورده اند و ما آنرا پذیرفته ایم، که ما را از سهیم بودن و نقش دادن مسیر زندگی مان بطور برنامه ریزی شده دور بدارند. از ما انسانهایی ساخته اند تسلیم شده و تماشاچی بدون داشتن شخصیت، اندیشه، اراده و قوه قضاوت، یعنی امتی مطیع، برده و فرمان بردار، بدون هیچ مسوولیت اجتماعی ، تنها با هدف استحمارو استثمار ما و کشورمان.

جواب این پست بودن نمیتواند فقط سیاسی باشد. جواب در روانشناسی اجتمایی و ساختار بافت تربیتی هزارو چهارصد سال گذشته ما نهفته است که همیشه بر پایه سنتی آن و بصورت "سلسله مراتبی" و استبداد سهمگینی بوده است که تمام ارزش های ارزنده ایران را بباد داده و از ما انسانهایی "مفعول" ساخته است که پر از اخلاقیات الهی ، اما فاقد هر گونه اخلاقیات اجتماعی هستیم. حتی افراد اپوزیسیون ما با وجود اقامت بیش از سی سال در برون مرز" تجربه فاعل شدن" را بدست نیاوردند، خود این افراد هنوز بصورت تماشاچی باین رخداد سهمگین تاریخ معاصر ایران مینگرند و قادر نیستند ابعاد مخرب آنرا برای آینده و نسل جوان بسنجند و مسوولیت بدوش بگیرند.

این ناتوانی بطور عمومی، در روش بی تفاوتی ما به رویداد ها، در ساختار"زیرخودآگاه" ما در طول تاریخ بلند استبداد، از جمله حمله و کشتاروحشیانه عرب، حمله مغولها و کشتار سبعانه آنها در تمام ایران، حمله و جنایات بی حد و حصر ترکان عثمانی و تحمیل شدید فرهنگ خودشان، حمله افغان ها ، تصرف قاجار ها بمدت دویست و پنجاه سال در ایران و کوچ دادن اقوام بیگانه به سرزمین ما و کشتار های ایرانیان آزادیخواه چون امیر کبیرو تحمیل افکار بیگانه بروی مخیله ما، عشق و محبت آیران و ایرانیت و عاطفه به وطن را تا حد بسیار زیادی از ما ربود. این دوران بسیار بلند حکومت های خود کامه بسیار تاثیربخش ورفتار جمعی ما را که تولید از خود بیگانگی فردی و اجتماعیست و انزوا و بی تفاوتی در آن نقش دارد را از خود بجا گذاشته و بایستی امروز بصورت "آگاهانه" بر علیه آن، در راه رسیدن به مردم سالاری و ایجاد یک حاکمیت ملی مبارزه کنیم.

پس از اینکه بعد از سی سال، ظلم بسیار ببارید و هزاران پیکرمبارزبابک وار و بی گناه بخاک رفت، مردم بالاخره باگاهی رسیدند و قیام کردند. آکنون با شعار" نابود باد جمهوری اسلامی"، این اندیشه پیش میاید که ما بایستی برای اولین بار در تاریخ سکان این اجتماع از هر نظر واخورده را در دنیای مدرن و پیچیده امروزی بدست گیریم. پس بایستی از خواب غفلت بیدار شویم و از حالت مفعول و تماشاچی بودن بیرون آمده و آگاهانه در ایجاد نظم و ساختارنیکوی آینده و دادن تغییر و تکامل جامعه مان سهیم شویم. این مستلزم چه تغییری در سرشت ماست؟

تغییر ماهیت سرشت مفعول و بی تفاوت به انسانی فاعل و دارای عقیده ای آگاه، هدفمند و سازنده مستلزم سنجش استعداد های خود وتغییر روش اندیشیدن سیاه و سفیدی، به طرز اندیشیدن برآیند گرفتن از تمام واقعیت ها در هر نظریه ای و بعهده گرفتن مسوولیت های متعدد در جامعه است.

هدف های مسوولیتی رابایستی بتوانیم روشن ببینیم وبدنیا با چشمانی باز و واقعگرایانه بنگریم وروی رویداد ها تاثیر سازنده و انسانی بگذاریم. برای انجام این وظیفه بایستی هر چه زودتر آماده شویم.

ما بایستی آگاه شویم که بصورت جدی بر ضد دیکتاتور، فاشیسم، استعمار واستثمار واستحمار انسانها و خود و فرزندانمان بجنگیم. پیکار ما پیکار ارزشمندی است که میلیونها انسان دیگر را آزاد میسازد و ما را از حالت یک برده مفعول به یک فاعل پر شخصیت میرساند.

بایستی این مسوولیت را یک بیک قبول کنیم که «مدل برجسته اجتماعی ایران» را با هم بریزیم بدون آنکه بگذاریم مدار اندیشه هدف را که ایجاد ایرانی آزاد و دمکرات و قانونمند باشد از دست بدهد.

این مدل بر جسته چه میتواند باشد؟ و ما برای نسل ها و فرزندان خود چکار میتوانیم بکنیم. ما «مسوول» این مهم هستیم و وظیفه ما در این باره چیست؟ پرسش اینجاست

که چگونه میتوانیم در پیشبرد این هدف با یگدیگر اندیشه و تفاهم داشته و سازماندهی آنرا شروع کنیم. این مربوط به یک نفر، یک گروه و یک دولت نیست که این کار ها را برای ما انجام دهد. ما باید هر کدام یک موتور حرکت در جلو باشیم و مکانیزم های متعددی را در راه رسیدن به این هدف فراهم سازیم.

بطور مثال ما باید از مصرف انرژی فسیلی (نفت و گاز) چشم بپوشیم و به تفکر استفاده از انرژی خورشیدی و بادی بیافتیم. بسیاری از ما میتوانند چنین طرحهایی سازنده برای کشورمان بریزند. باید از امروز دست بکار ریختن این طرحها و برآورد های اقتصادی آن گشت که میلیونها محل کار را برای دیگر ایرانیان بوجود میاورد.

ما باید از اندیشه مسوولیت فردی و حداکثر خانوادگی به مرحله مسوولیت اجتماعی و حفظ منافع آن برسیم.

با رسیدن به مرحله مسوولیت اجتماعی، چهره اجتماع ما عوض میشود و منافع فردی ما در پناه مسوولیت اجتماعی خیلی بهتر بر آورده میگردد.

این مسوولیت پذیری بایستی در تمام بخشهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و فنآوری و سازندگی انجام شود. مسوولیت های اجتماعی بایستی همه دارای روح "انسانی" باشد و منافع اجتماعی همیشه برمنافع شخصی ارجحیت داشته باشد. "انسان" بایستی مرتبا در مد نظر بوده و "آزادی خواهی" و "قانون مداری" لحظه ای ازمخیله دور نباشد.

طرحها بایستی هماهنگ با "قوانین حقوق بشری" گردد تا ساختار جدید اجتماعی با پایه های سالم و پردوام در اجتماع استوارشود.

* اندیشه آگاه مسوولیت پذیر اندیشه ایست که در بطن و پی خود " سازنده " و از هر گونه تخریب آسیب رسان بپرهیزد و این استعداد را در خود بپروراند که دنیا و محیط زیست خویش را بشناسد و در این مورد اطلاعات کافی کسب کند و در تغییرات و بهبود آن فعالانه شرکت کند.

این توانایی اول است که یک انسان مسوولیت پذیر که دررشته ویژه ای کارشناس شده است، بتواند دیگران را در یک تفکر جدید جمعی همراهی و ارتباط رشته و دانش و اندیشه خویش را با دیگران برقرار سازد.

* انسان مسوولیت پذیر انسانی است که بتواند ابزارهای کاوش و پژوهش خود را با هماهنگی با دیگران بکار انگیزد ومرتبا مقدورات را بسنجد و موفق شود با دیگران طرح و برنامه ریزی و بویژه ابزارهای اجرایی را کسب و مشکلات اجرایی را حل و فراهم آورد و طرح اجرایی را بپایان برساند.

* انسان مسوولیت پذیر انسانی است که بتواند در گروه و یا در جامعه از نظریه ها و "ایده های منطقی غیر همسان " " همسانی " بسازد و نشان بدهد که چگونه میتوان از منابع غیر همسان بعنوان یک کنش، یک واکنش منطقی و فرآیندی سازنده بوجود آورد.

* انسان مسوولیت پذیر انسانی است که بتواند به تنهایی بیاموزد و با دید سنجشی و انتقادی اندیشه و قادر به دادن راه حل برای مشکلات باشد و در نهایت اندیشه خود را به

اندیشه خلاق بکشاند و از تقلیدگرایی بپرهیزد.

* انسان مسوولیت پذیر انسانی است که بتواند درمجالس، در گروه های کوچک و بزرگ و در اجتماع یک " محیط اجتماعی " بوجود آورد که در آن فرهنگ اعتماد و اطمینان بدیگران و آموختن حکمفرما باشد. چنین انسانی بایستی بتواند به قوانین ممنوعیت ها، مانند تجاوزات اندامی و جنسی، فرهنگی و مذهبی و بهره کشی از دیگرانسان ها بپرهیزد. در تنازع های شدید اجتماعی که منجر به قهر و زور میگردد، عاقلانه و سنجیده عمل کند و یک سازماندهی اجتماعی قاطع را بوجود آورد و یا از آن حمایت نماید.

* انسان فرهیخته مسوولیت پذیر باید کاملا منافع اجتماعی و فردی خویش را بشناسد و بداند چه میخواهد و چه بایستی بکند. برای اینکه بداند چه بایستی بکند، احتیاج به همکاری و هم فکری دیگران دارد که بصورت گروهی با او کار کنند.

ابزار کار او فن آوری های رسانه ای، رد و بدل کردن نظریه ها و طرح ها، آدرس ها و ملاحظاتی است که مربوط به عمل کردهای پیچیده ه و شناخت هرچه بیشتر تضاد ها و تنازع هاست.

نتیجه اینکه او احتیاج به تبادل افکار و سنجش های دیگران و همکاری با آنها را دارد تا بتواند هم بیاموزد و هم طرحها را بانجام بکشاند. در هر سه حالت آعتماد و اطمینان سنجیده شده بدیگران، ضامن بوجود آمدن آنها میباشد.

* انسان مسوولیت پذیر انسانی است که بداند چگونه طرح و برنامه بدست آمده از اندیشه ها و نظریه های دیگران و خود را که بصورت واقعیت های لایه ای از تفکرات مختلف، بدست آمده باجرا بگذارد. بعبارتی آنرا برجسته و آشکار کرده و بدیگران بیاموزد که چگونه آنرا درک، بحث و طراحی کنند.

* مرحله دیگر مرحله " قضاوت " در مورد طرح و برنامه، تایید کیفیت و امکان تکامل آن در آینده میباشد که بایستی همه در این مورد به آزادی اظهار نظر کنند و احیانا اشتباهات موجود را خاطرنشان سازند تا کیفیت طرح و برنامه ریخته شده بسیار بالا باشد.

* انسان مسوولیت پذیر بایستی بداند که جامعه در یک حوزه فرهنگی، اجتماعی، همه سالاری، اقتصادی و فنآوری و محیط زیستی قرار دارد و بایستی موازین قانونی و اجتماعی را با نهایت دقت رعایت کرد و تخطی از آنرا برای هیچکس جایز نشمرد، زیرا که فعالیت های گروهی جزیی از فعالیت های اجتماعی در راه اعتلای جامعه است و این دو بایستی با هم همخوانی داشته باشند، تا ساختارسالم جامعه بتدریج ریخته و بهیچوجه خدشه نبیند.

پس وظیفه همه است که همبسته با یگدیگر در ریختن ساختار جدید اجتماعی سهیم باشند تا «اخلاقیات اجتماعی» به جامعه برگردد و نظم نیکو و مفید حکمفرما شود.

مشارکت دسته جمعی و همبستگی مصمم مردم ایران و مسوولیت پذیری آنهاست که سازنده مدل برجسته اجتماعی ایران و اخلاقیات جامعه بالنده آن خواهد شد.

اگر مردم بحالت مفعولانه و بیتفاوت باقی بمانند وهمچنان در خانه های خویش پنهان شوند، چگونه میتوانند آینده ایران و فرزندانشان رابسازند؟

اپوزیسیون های دگر اندیش میبایستی در راستای برکناری نظام حاکم دگراندیشی خود را بآینده واگذارئد و مبنای پیداکردن راه حل ها را در نشست های روشنگرایانه منوط بر این بدانند که با یگدیگر در مورد ایده یولوژی های متفاوت مجادله نکنند، بلکه مبنا و هدف منافع و هویت ایران و ایرانی باشد و پیش نویسی از یک قانون اساسی پیشرو و فاقد هر نوع خلع از جانب تمام دستجات تدوین شود که همه مضمون آنرا برسمیت بشناسند، تا پایه سازندگی داشته باشد و سپس مناظره ها بدور این مقوله بچرخد که چگونه میتوان این قانون پیش نویس شده را که همه دستجات و لایه های اجتماع متفقا بآن رای داده اند ، پیاده و نظم را دوباره برقرار وقانون را باجرا و اخلاقیات جامعه را بر اساس سلامت حقوق انسانی پایه گذاری و باجرا درآورد.

در اینجا جامعه ایرانی از نظریه ها و ایده های منطقی غیر همسان به همسانی میرسد وپایه مردم سالاری بدون در نظر گرفتن شیوه حکومت، پادشاهی پارلمانی و یا جمهوری ریخته میشود که ضامن حاکمیت مردم وزمینه محکمی برای پلورالیسم و جدایی دین از سیاست و حکومت است.

Khorshid.mehr@yahoo.com

No comments: